امروز طرفای ساعت11 بود که مثه سگ خوابم میومد و برام عجیب بود باوجود دوتا
تانکر (لیوانامون گندس) چایی خوردن !! دیگه دوازده ونیم تموم شدکارمون،اد همین
که پامو گذاشتم بیرون دیدم اتوبوس رفت چون ایستگاه بعدیش تقریبانزدیک بود،عین
کصخلا دویدم تابرسم که نرسیدم و پاهام حسابی خسته شد.. بعدم که اومدم خونه
دستو صورتمو شستمو رفتم وبدون ناهار خوابیدم تا ساعت 5 که داشتم خواب میدیدم
جومونگ داره گرگی رو پوست میکَنه:|| و نالههای گرگه اذیتم میکرد و ازخواب پریدم://
هیچکیم خونه نبود :)) قراربود دوتا کار اوکی کنم به میم خبربدم،که خب خواب موندم
ورفتم به میم پی ام دادم گفتم ببخشید خواب بودم:/ ناهارمم تازه خوردم
ابجیمم تازه اومده، از دیروز رفته بود ارایشگاه دخترعموم برا آمبره موهاش و لیزر صورت
شبم مونده خونه عموم ! خوب رنگ کرده براش موهاشم نسوخته
اگه میشد چی میشد....