loading...

🍂خ‍ــش خ‍ــشِ خ‍ــاط‍ـرات🍂

🍂برگریزان روزمرگی های من🍃

بازدید : 442
شنبه 25 مهر 1399 زمان : 15:38

با احسان دوباره حرف زدیم به طور جدی! سری پیش به خاطرناراحتی جواب قانع

کننده‌‌‌ای به دغدغه‌هام ندادو گفت هرچی توبخوای.. اما این سری درست حسابی

حرف زدیم ! خب من واقعاحالاحالاها آمادگی رل زدن نداشتم،ینی آمادگی وحوصله‌ی اینو

نداشتم که با‌ی ادم جدید آشنا شم و وقت بذارم بشناسمش و خودمو بش بشناسونم

و همش تو کون باشیم :D اما خب چیزی که در رابطه بااحسان هس اینه که چندماهی

میشه باهم آشناشدیم و نمیشه گف به طور قطع،اما تقریبا خصوصیات اخلاقی همدیگه

دستمون اومده و این پوئن خوبیه:D ده روز دیگم که داره برمیگرده شریف،و خب واسه

منی که سرم شلوغه و زیادحوصله ندارم ور دل‌ی پسرباشم،خوبه :D گرچه سعیمون

براینه که هرچندماه‌ی بار برای هم وقت بذاریمو پیش هم باشیم :))

با ممد حرف میزدمو میگفت باید یجایی با ترس‌هات روبرو شی،چه احسان چه شخص دیگه ای

بالاخره باید بااین ترسا مقابله کنی واحسان واسه تو مثه‌ی شانسه که بااین ترساروبروشی

حالا یا در اینده مال هم خواهید شد یا خیر! همه‌ی ادما اولش تو رابطه خوبن وکم کم که بگذره

به شناخت بیشتری میرسن و اصن ممکنه دیگه خوشت نیاد یااون خوشش نیاد که رابطه ادامه

پیداکنه! پس فعلا این شانسو به خودت بده که هم با ترسات روبرو شی هم شاید‌ی عشق

واقعی رو تجربه کنی!

+و اینکه شاید احسان اونی باشه که باعث شه من انگیزه پیداکنم واسه پیشرفت کردن:)

واسه شناخت بیشتر خودم و واسه کسب تجربه‌های بیشتر:)


برچسب‌ها: احسون
امروز با خدا باش...
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 1

آرشیو
آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی