loading...

🍂خ‍ــش خ‍ــشِ خ‍ــاط‍ـرات🍂

🍂برگریزان روزمرگی های من🍃

بازدید : 280
سه شنبه 26 آبان 1399 زمان : 6:37

×تنها چیزی که بدتر از این است که نتوانم با او یا در کنار او باشم ،این است که دردنیایی

زندگی کنم که او در آن وجود نداشته باشد،علی الخصوص اگر باعثش من باشم..

×اگرچه شاید مسخره ترین چیز باشد اما اگر در اتاق عمل بمیرم،بدون عاشق شدن نمرده ام..

×به چشمانم نگاه می‌کند،صدایش جدی است: تو من رو مجبور میکنی زندگی‌‌‌ای رو

آرزو کنم که هیچوقت نمیتونم داشته باشم.. این ترسناکترین احساسیه که تاحالاداشتم..

×چشمانم را آهسته آهسته باز میکنم،بخشی از وجودم آرزو می‌کند که هنوز آن سوی

شیشه باشد..اما تنهاچیزی که میبینم چراغانی‌های چشمک زن داخل حیاط است وماشینی

که دورتر در تاریکی شب گم میشود.. انگشتانم را درحالی که می‌لرزند به سمت شیشه

میبرم وجای بوسه اش را روی پنجره لمس میکنم،آخرین بوس خداحافظی اش..

×هرروز از عمرم آرزو میکردم‌‌‌ای کاش ترکش نکرده بودم.. هرروز آن لحظه‌‌‌ای را که مجبورشدم

به او پشت کنم و بروم دوباره زندگی میکنم.. پاهایم که مانند بلوک‌های سیمانی شده بود

ومانند آهن ربایی دوباره به سمت پنجره اش کشیده میشد.. فکر میکنم آن کشش و آن درد

همیشه بامن خواهد بود; ولی تنها کاری که می‌توانم بکنم این است که او را این طور ببینم تا

بدانم که آن رابطه‌ی کوتاه یک میلیون بار ارزش همه‌ی این‌ها را داشت..

#کتاب پنج قدم فاصله | ریچل لیپینکات | ترجمه‌ی فاطمه صبحی

پیام تسلیت مقام عظمای ولایت به مناسبت درگذشت دکتر جواد اژه‌ای
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 1

آرشیو
آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی